دانلود تحقیق زندگینامه لویی بریل (5 صفحه)
خلاصهای از زندگینامه لوئی بریل
لو ئی بریل در سال ۱۸۲۳ هنگامی که در خوابگاه نمورش در پاریس به سر میبرد، چنین موفقیت عظیمی را برای خود پیش بینی نمیکرد. او فقط میدانست باید راهی پیدا کرد تا نابینایانی چون او و دوستانش بتوانند افراد بینا به آسانی بخوانند، بنویسند، از دانش روز بهره گیرند و در اعتلای فرهنگی سهیم باشند. او یقین داشت که راهی پیدا میشود. این اطمینان، زاده میل شدید او بهیادگیری بود.
همچنین ثمره جوانی و نیروی درونی لوئی بود که به او اجازه نمیداد از آرزویی ناامید شود که در آن داستان غم انگیز نابینایی با نکبت زندگی غرق در بیخبری و وابستگی در نیا میخته و به وسیله هزارها مانع از زندگی اجتنماعی، دور نشده باشد.
لابد راهی وجود داشت. لوئی این را میدانست. پس بر آن شد که تا رسیدن به هدف دست از تلاش بر ندارد.
لوئی بریل از ابتدای زندگیش نابینا نبود. او در سه سال اول زندگی از نعمت بینایی بهره مند بود مانند هر کودک دیگری که مرکز عشق و توجه خانواده است خانه را پر از اکتشافات وکنجکاویهای خود میکرد. اوتفریح جالبی برای برادر وخواهرانش بود. برادرش لوئی سیمون هفده ساله وخواهرش کاترین نوزده ساله وماری سین چهارده ساله بود
لوئی در چهارم ژانویه ۱۸۰۹ در دهکدهای به نام کوپورای که درچهل کیلومتری شرق پاریس به دنیا امد. مردمش اغلب کشاورز وپرورش دهنده انگوربودند. پدرلوئی سیمون رنه که سراج ویراق سازروستا بود. زندگی انهاساده وپرزحمت بود.
منزل این خانواده درشمین دبوت قرارداشت. اماان جاده بعدها بهیادمخترعی که دوران کودکیش را درانجاگذرانده بود. خیابان لوئی بریل نام گرفت.
هیچ نوشتهای راجع به نابیناشدن لوئی بریل واین که در چه زمانی ازسال۱۸۱۲ این حادثه روی داد در دست نیست. تجسم پسرسه سالهای که مصمم به تقلید از کارهای روزانه پدرش بود کاردشواری نیست. هنگامی که سیمون رنه بیرون ازمغازه بایک کشاورزراجع به تعمیردهنه صحبت میکند لوئی ازنیمکت بلندچوبی بالامیرودتکهای ازچرم رابرمی دارد. چاقویی رادردست میگیردوشروع به تقلیدازحرکات ماهرانه پدرمی کند. امادردستان کوچک وگوشتالود یک کودک سه ساله این ابزارصنعت ومهارت تبدیل به وسیلهای خشن ومخرب شده بود. مافقط میدانیم که صدای جیغی ازمغازه بلند شدوصورت پسرک غرق خون گشت. ناشیگری کودک در به کارگیری چاقو باعث شده بودکه این وسیله ازدستش سربخوردوچشمان اورامجروح سازد.
والدین وحشت زدهاوهرکاری میتوانستندانجام دادند. آنها بااب وپارچه سفید چشمان خون الود اورا باندپیچی کردند. پزشکان وخانواده لوئی با درماندگی نظاره گر چشمهای سرخ و متورم لوئی بودند. مردم میگفتند که لوئی بارها به چشم پزشکی در شهر «میوز» مراجعه کرد اما بیفایده بود. هیچ راهی برای باز گرداندن بینایی لوئی وجود نداشت. او از هر دو چشم نابینا شده بود.
بهترین کاری که لوئی میتوانست در آن زمان بهیادگیری آن امیدوار باشد صنایع دستی مثل سبد بافی بود که در تصویر توسط پسر نابینایی انجام میشود. لوئی، مهارت انگشتانش را هنگام کمک به پدرش در تقسیم کردن جرمها نشان داده بود.
لوئی به سن دبستان رسید. در این زمان، تازه وارد جوانی و پر شوری به نام « انتونی بشره”مدیر مدرسه شده بود.
قسمتهایی از این مقاله حذف شده و نسخه کامل آن فقط در فایلهای word و Pdf قابل دانلود است.
لطفا برای دریافت نسخه کامل این مقاله فایلهای word و pdf را دانلود نمائید.
با خرید این محصول فایل word و PDF مربوط به این مقاله را دریافت خواهید کرد.
لینک دانلود بیدرنگ پس از پرداخت نمایش داده شده و فایل فشرده مربوط به این مقاله آماده دانلود خواهد بود.
تعداد صفحات: 5 صفحه | حجم فایل: کمتر از 1 مگابایت | فونت استفاده شده: B Zar | به همراه صفحه اول
رمز فایل فشرده: www.4goush.net