وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر است که با نوعی احساس اجبار و ناچاری ذهنی و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده از غیرعادی«…………………………….» را در سازگاری با محیط دچار اشکال می سازد و این عدم تعادل و اختلال دارای صورتی آشکار است.
روانکاوان نیز وسواس را نوعی غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفی می کنند و آن را حالتی می دانند که در آن، فکر، میل، یا عقیده ای خاص که اغلب وهم آمیز و اشتباه است آدمی را در بند خود می گیرد، آنچنان که اختیار و اراده را از او سلب «…………………………….» یابد.
وسواس به صورت های مختلف بروز میکند و در بیمار مبتلای به آن این موارد ملاحظه میشود:
«…………………………….»
علائم دیگر: در مواردی وسواس به صورتِ خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدی، آتش زدن جایی، درآوردن جامه خود، بیقراری، بهانه گیری، بی خوابی، بدخوابی، بی اشتهایی،… متجلی میشود آنچنانکه به اطرافیان فرد این احساس دست می دهد که نکند وی دیوانه شده باشد.
انواع وسواس: وسواس هایی که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تأثیر قرار میدهد و احاطه شان می کند معمولاً به صورت های زیر است:
وسواس فکری:
این وسواس به صورت های مختلف خود را نشان میدهد که برخی از نمونه های آن به شرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشی مهم از اشتغالات ذهنی و فکری بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه می کند و در صدد به دست آوردن دارویی جدید برای سلامت بدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلاً در این رابطه می اندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عمل می شود آیا درست می اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست یا ناروا؟
در رابطه با اعتقادات: گاهی فکر وسواسی زمینه را برای تضادها و مغایرتهای اعتقادی فراهم میسازد. مسایلی در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را به خود مشغول می دارد.
اندیشه افراطی:
گاهی وسواس در مورد امری به صورت افراط در قبول یا رد آن است با این که بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولی به صورتی است که گویی اندیشه مزاحمی بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط می سازد، از آن دفاع و یا آن را «…………………………….» زندگی و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو میداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه ای دست نیابد.
2 – وسواس عملی:
وسواس عملی به شکل های گوناگون خود را بروز میدهد که ما به نمونهها و مواردی از آن اشاره میکنیم:
شستشوی مکرر: مردم برحسب عادت تنها همین امر را وسواس میدانند و این بیماری نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردی به صورت دزدی است و این امر حتی در افرادی دیده میشود که هیچ گونه نیاز مادی ندارند.
دقت وسواسی:
نمونه اش را در منظم کردن دگمه لباس و… میبینیم و وضعیت فرد به گونهای است که گویی از این امر احساس آرامش میکند.
شمردن:
شمردن و شمارشها در مواردی میتواند از همین قبیل به حساباید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهی در این امر صورت نگیرد.
راه رفتن:
گاهی وسواسها به صورت راه رفتن اجباری است. شخص از این سو به آن سو راه می رود و اصرار دارد که تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلاً فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.
3- وسواس ترس:
«…………………………….»
4- وسواس الزام:
در این نوع وسواس، فرد نمی تواند خود را از انجام عمل و یا فکری بیرون آورد و در صورت رهایی از آن فکر و خودداری از آن عمل، موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه کسانی بروز میکند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادی افراد نشان میدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجاً رشد میکند. اگر در آن ایام شرایط برای درمان مساعد باشد بهبودهای نسبی و دورهای پدید میآید وگرنه بیماری سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایی که خود بیمار به ستوه میآید.
ب) در رابطه باهوش
بررسی های علمی نشان دادهاند که وضع هوشی افراد وسواسی در سطحی متوسط و حتی بالاتر از حد متوسط است. وسواسیهایی که دارای هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کم هستند؛ بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم هوشی شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصیت و محیط
«…………………………….»
پارهای از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتی صفات ژنتیکی، روابط همگن خویی و محیطی در این امور مؤثرند؛ به همین نظر وسواس در بین دوقلوهای یکسان بیشتر دیده میشود تا در دیگران، اگرچه ریشه های اساسی و کلی این امر کاملاً مشهود نیست.
مسئله شخصیت را اگر با دامنه ای وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتی در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس برخلاف بیماری هیستری است (که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده میشود) و در جوامع به ظاهر متمدن و پیشرفته و حتی در بین افراد هوشمند هم به میزانی قابل توجه دیده میشود.
ریشههای خانوادگی وسواس در مورد ریشه و سبب این بیماری مطالب بسیاری ذکر شده که اهم آنها عبارتاند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقی، وضع هوشی، عوامل اجتماعی، عوامل خانوادگی، عوامل اتفاقی، رقابتها، منعها و… که در اینجا به مواردی از آن اشاره میکنیم.
«…………………………….»
ب) تربیت: در این مورد مباحثی قابل ذکرند که اهم آنها عبارتاند از:
1- دوران کودکی: اعتقاد گروهی از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهای افراد در سنین جوانی و پس از آن از دوران کودکی پایه گذاری شده و تاریخچه زندگی آنها حاکی از دوران کودکی ویژهای است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختیهای فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته های بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2- شیوه تربیت: در پیدایش و گسترش وسواس، برای شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهای را باید قایل شد. بررسیها نشان می دهد مادران حساس و کمال جو به صورتی ناخودآگاه زمینه را برای وسواسی شدن فرزندان فراهم میکنند «…………………………….» نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
3- تحقیر کودک: عدهای از بیماران وسواسی کسانی هستند که دائما این«…………………………….» مربیان، خواهران و برادران ارشد سرکوفت شنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعداً زمینه را برای ناراحتی عصبی و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
4- ناامنیها: پارهای از تحقیقات نشان دادهاند برخی از آنها که دوران حیات کودکی«…………………………….» همه مسائل، با باریک بینی و موشکافی وارد شوند.
5- منعها: گاهی وسواس فردی بزرگسال نشأت گرفته از منعهای شدید دوران کودکی و حتی نوجوانی و جوانی است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری های بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را «…………………………….» معلوم نیست عاقبت خوش و میمونی داشته باشد.
6- خانواده افراد وسواسی: بررسیها نشان دادهاند:
– اغلب وسواسیها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهی از فرزندان، سماجت بسیار نشان می دادهاند.
– ایرادگیر و عیب جو بودهاند؛ اگر مختصر لغزشی از فرزندان خود می دیدند، آن را به رخ فرزندان میکشیدند.
«…………………………….»
درمان:
برای درمان می توان از راه و رسم ها و وسایل و ابزاری استفاده کرد که یکی از آنها تغییر محیطی است که بیمار در آن زندگی میکند.
1- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگی در یک منطقه خوش آب و هوا برای تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثری آرامش بخش دارد و این امری است که اولیای بیمار می توانند به آن اقدام کنند.
2- تغییر شرایط زندگی: از شیوههای درمان این است که زندگی بیمار را ب«…………………………….» حاصل میشود.
3- ایجاد اشتغال و سرگرمی: تطهیرهای مکرر و دوبارهکاریها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصت کافی برای انجام آن در خود احساس میکند و وقت و زمانی فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضروری است در حدود امکان سرگرمی او زیادتر گردد تا وقت اضافی نداشته باشد. اشتغالات یکی پس از دیگری او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخی از امور بیاعتماد گردد، از جمله وسواس.
4- زندگی در جمع: فرد وسواسی را باید از گوشه گیری و تنهایی بیرون کشید. زندگی در میان جمع خود میتواند عاملی و سببی برای رفع این حالت باشد. ترتیب دادن مسافرت های دسته جمعی که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدی را در زندگی پذیرا شوند، در تخفیف و حتی درمان این بیماری مخصوصاً در افرا کمرو مؤثر است.
5- شیوههای اخلاقی: رودربایستیها و ملاحظات فیمابین که هر انسانی به نحوی با آن «…………………………….» بسازد. باید به او القا کرد که می تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بی معنی است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
6- تنگ کردن وقت: بیش از این هم گفته ایم که گاهی تن دادن به تردیدها ناشی از این است که بیمار خود را در فراخی وقت و فرصت ببیند و برای درمان ضروری است که در مواردی وقت را بر فرد وسواسی تنگ کنند. در چنین مواردی لازم است با استفاده از فنون و شیوههایی او را به کاری مشغول دارید و به امر و وظیفه ای وادار نمایید تا حدی که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است سریعاً انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه ای در مواردی میتواند به صورت جدی در درمان مؤثر باشد.
7- زیر پا گذاردن موضوع وسواس: در مواردی برای درمان بیمار چارهای نداریم جز این که به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتی با پیراهنی که او آن را نجس میداند و یا با دست و بدنی که او تطهیر نکرده میشمارد و به نماز بایستد و وظیفه اش را انجام دهد؛ به عبارت دیگر بیمار را واداریم تا همان کاری را که از آن میترسد انجام دهد. تنها در چنین صورتی است که در می یابد هیچ واقعه ای اتفاق نمی افتد.
«…………………………….»
ب) روان درمانی: این هم نوعی درمان است که توسط روانکاو یا روان شناس صورت میگیرد و آن یک همکاری آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنی بر اعمال متقابل است که براساس روابطی نسبتاً طولانی و طبق هدف و برنامه ریزی مشخصی به پیش میرود. درمان اختلال به صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدی که قادر به اصلاح زندگی روانی فرد باشد انجام می گیرد. در این درمان گاهی هم ممکن است از دارو استفاده شود. البته اصل بر این است که براساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه برای یک تحول درونی فراهم شود.
اصولی در روان درمانی: در روان درمانی افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف – اصلاح محیط: و غرض محیط زندگی بیمار، توجه به امنیت آن، بررسی اصول حاکم بر جنبه های محبتی و انضباطی، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت های تفریحی، گردش ها، تلاش های جمعی، مشارکتها در امور،… است.
«…………………………….»
ج – روانکاوی و روان درمانی: که در آن تلاشی برای ریشه یابی، ایجاد زمینه برای دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشاء اختلال خود، القائات لازم و… است.
منابع و مآخذ
وبسایت اینترنتی «چهارگوش» به آدرس www.4goush.net
قسمتهایی که با «…………………………….» مشخص شدهاند از مقاله حذف شده و فقط در نسخه word و Pdf موجود هستند.
لطفا برای دریافت نسخه کامل این مقاله فایلهای word و pdf را دانلود نمائید.
با خرید این محصول فایل word و PDF مربوط به این مقاله را دریافت خواهید کرد.
لینک دانلود بیدرنگ پس از پرداخت نمایش داده شده و فایل فشرده مربوط به این مقاله آماده دانلود خواهد بود.
تعداد صفحات: 8 صفحه | حجم فایل: کمتر از 1 مگابایت | فونت استفاده شده: B Zar | به همراه صفحه اول
رمز فایل فشرده: www.4goush.net